نمایشگاه
اروین جون یه چند روزی بود که بابا شب و روز یه عالمه کار داشت حتی اونقد درگیر کار شده بود که دو روز ما خونه بودیم اما شمارو ندیده بود چون صبح زود میرفت و شما خواب بودی و شب هم که بر می گشت دیر وقت بود و شما باز هم خوابت برده بود.تو این روزا فقط درگیر کار های نمایشگاه و افتتاح شرکت شده عزیزم. این هم چند تا عکس از نمایشگاه کیفییت و استاندارد که تو فرش گیلان بود.من و شما هم غروب که میشد میرفتیم وبه اقای پدر یه سری میزدیم ونمایشگاه که تموم میشد با هم بر میگشتیم خونه ...
نویسنده :
مامان حدیث
16:48