دوست داشتن ساده است وباور کردنش سخت...تو ساده باور کن که سخت دوستت دارم پسرم.
آروین جونم به مناسبت در اومدن اولین مرواریدت تصمیم گرفتم که برات اش درست کنم . اول فکر کردم یه مهمونی کوچیک بگیرم و یه چندتایی هم مهمون دعوت کنم اما بعد دیدم حالا که شما اینهمه شیطون شدی دست تنها نمیتونم از پس تمام کارها بر بیام واسه همین تصمیم که دوتایی بریم خونه مامانی اینا یعنی لاهیجان تا اونجا با کمک مامانی واست آش درست کنیم و بدیم به کسایی که دوسشون داریم. . .البته تمام زحمت درست کردن آش با مامانی بود و من هم گیفت های دندونی شمارو آماده کردم شما هم تا دلت خواست شیطونی کردی و حسابی همه رو خسته میکردی. این هم چند تا عکس از میز دندونی اروین خان البته تنها مهمون اون روز عمه زهرا بود یعنی عمه من که یه دست بلوز و شلوار واسه شما کادو اور...
نویسنده :
مامان حدیث
13:50